محل تبلیغات شما

آیه های ایثار.شهدای ناجا نیشابور




شهید عزیزالله جعفری پنجم مهر ماه 1359 در منطقه عملیاتی غرب کشور به علت سقوط هواپیما به شهادت نایل گردید.

خلبان شهید عزیزالله جعفرى / زندگی نامه شهید


عزیزالله جعفرى - فرزند عباسعلى - در نهم فروردینماه سال 1331 در شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود. علاقه ‏ى زیادى به نقاشى داشت.دوره ‏ى مینیاتورى را در رامسر گذراند.

دیپلم ریاضى را از دبیرستان خیام گرفت. در دانشكده‏ى نیروى هوایى قبول شد. چون بلند پرواز بود، خلبانى را انتخاب نمود.

در سال 1354 جهت دوره ‏ى خلبانى به آمریكا رفت ودر سال 1356 برگشت.

برادر شهید - محمدحسین جعفرى - می گوید: ایشان اولیننفرى بودند كه با جت اف پنج» پرواز كرد.»

همچنین خاطره اى نقل می کند:

در یكى از مأموریت‏ ها بعد از اجازه از برج مراقبتكه از زمین بلند می شود، بلافاصله موتور سمت چپ آتش می گیرد و به استادش كه قضیه رامی گوید، استادش گفته بود: برو بالا هواپیما را راست كن، بعد پایین بیا. كه این عملحدود یك دقیقه طول می کشد. در حالى كه در عرض چند ثانیه امكان داشت هواپیما منفجر شودو این كار از دست یك خلبان با تجربه ساخته بود. او بلافاصله موتور سمت چپ را خاموشمی کند و سر هواپیما را به طرف پایین می آورد تا بتواند بنشیند. او از برج مراقبت میگذرد و بر روى باند، هواپیما را كنترل می کند و پس از خاموش كردن برق هواپیما با ترمزدستى هواپیما را متوقف می کند. چون اگر برق را قطع نمی کرد، هواپیما آتش می گرفت. اوبا این كار توانست هواپیما را سالم به زمین برساند كه بسیار مورد تشویق قرار گرفت ودر رومه‏ها از او تقدیر كردند.»

هر چند در نظام فاسد پهلوى دوره ی آموزشى را در آمریكاگذرانده بود، ولى با آغاز انقلاب از خدمت در نظام شاهنشاهى سرپیچى كرد. در تظاهراتو راهپیمایى‏ها شركت می کرد. با این كه خلبان بود، مانند بسیجى ‏ها در خیابان‏ ها كشیكمی داد.

قبل از سال 1357 كه در بندرعباس بود، در پایگاه نیروىهوایى به مخالفت با رژیم می پرداخت و چون تحت تعقیب بود به نیشابور برگشت و تا سقوطرژیم در آن‏جا بود. در دوران انقلاب در مراسم مختلف شركت می کرد و بر پشت بام تكبیرمی گفت.

در سال 1358 و در 27 سالگى با خانم فرحناز حسنعلى‏زاده حقیقى پیمان ازدواج بست.

مدت زندگى مشترك آن‏ها 5 ماه بود. ثمره ی ازدواجآن‏ها یك پسر - به نام على - می باشد كه در تاریخ 11/5/1359 متولد شد.

همسر شهید می گوید: ایشان فردى آرام، متین و كمحرف بودند. به خانواده و به زادگاهش خیلى علاقه داشت.»

بسیار مهربان بود. به مسائل مذهبى اهمیت می داد.نماز را سر وقت می خواند، به روزه نیز اهمیت می داد. اوقات فراغت به مطالعه و یا نقاشىمی پرداخت. در دعاى كمیل و ندبه شركت می کرد.

رفتار و اخلاق او بسیار عالى بود. به افراد خانوادهاش درس چگونه زیستن را می داد. بذل و بخشش از خصوصیات بارز او بود. در مشكلات صبورو شكیبا بود. با وجود نداشتن پدر، سرپرستى خانواده اش را به عهده داشت و در كنار كاردرس می خواند و تحصیلاتش را به سطح بالا رساند. كتاب‏هاى اخلاقى را مطالعه می کرد.از دروغ بیزار بود.

وجود ضدانقلاب را نمى ‏توانست تحمل كند. به همینخاطر از فرماندهى نیروى هوایى خواست تا به كردستان برود و گروهك‏ ها را از بین ببردو از نیروهاى زمینى حمایت كند.

خدمت در ارتش را به منظور دفاع از آرمان‏ هاى ملتمسلمان را برگزیده بود. او جزو اولین خلبان ‏هایى بود كه پرواز سرنوشت ساز را به همراه140 فروند هواپیما انجام دادند. در طى سه روز 5 پرواز برون مرزى داشت و نقاط مهمى ازدشمن را منهدم ساخت.

برادر شهید - محمدحسین جعفرى - می گوید: در روزپنجم جنگ به شهادت رسید. در پایگاه بندرعباس فرمانده ی پایگاه به آن‏ ها گفته بود:اولین نوك حمله خلبان است كه باید مقابله به مثل نماید. و همه باید براى عملیاتبرویم. برادر من هم جزو 140 فروند هواپیمایى بود كه به عراق حمله كردند. مانور میدادند. فرمانده ی پایگاه هر وقت براى عملیات مى ‏رفت، برادر من را هم با خود می برد؛چون او مهارت‏هاى كامل را دیده بود و ایمان به كارش داشت.»

در یكى از مأموریت‏ها باید پل ارتباطى بسیار مهمعراق را منهدم می کرد. چون به بالاى پل می رسد، ماشین‏ها از آن‏جا در حال عبور بودند.از آن‏جا دور می شود و بعد كه ماشین‏ها از آن‏ جا می گذرند، پل را منهدم می کند كهاین جریان از طریق رسانه ‏هاى جمعى جهان پخش شد. در چند عملیات شركت كرد و براى مأموریت‏هاىسخت داوطلب شد و به بمباران مواضع دشمن می پرداخت.

محمد حسین جعفرى - برادر شهید - می گوید: ایشانبه جاى دوستانش براى عملیات می رفت. در یكى از عملیات‏ها نوبت سرگرد اخبارى بود، ولىچون او خواب دیده بود كه در این عملیات شهید می شود به همین خاطر به جاى ایشان، برادرمبه عملیات می رود و بعد از پایان مأموریت سالم برمی گردد.»

همچنین می گوید: بعد از این كه ایشان خلبان شدند،در خانه بعضى وقت‏ها ناراحتى درست می کرد. از او پرسیدم: چرا خانواده را ناراحت میکنى ؟گفت: چون من خلبان هستم، هر لحظه امكان دارد كه شهید شوم. به همین خاطر اگر خوبباشم، بعد از شهادت من خانواده فلج می شود. با این كار آن‏ها مى ‏فهمند كه من بد هم بوده ام.»

برادر شهید از آخرین پرواز ایشان می گوید: ایشانبا سرگرد محمدى براى یك مأموریت به خاك عراق می روند. آن‏ها با دو هواپیما پرواز میکنند. برادرم قبل از پرواز به دوستش می گوید: این حقوقم است، اگر بر نگشتم این را بهخانواده ام بدهید. همه ی دوستانش متعجب می شوند. زمان رفتن هواپیما در حال سرعت متعادلاست، ولى در برگشت از مأموریت باید سرعت زیاد باشد تا سرعت صوت را بشكند. در زمان رفتنبه خاك عراق نیروهاى عراقى آن‏ها را شناسایى می کنند و در برگشت، هواپیماى آن‏ها رامورد هدف قرار می دهند. و آن‏ها سرعت هواپیما را زیاد می کنند. چون نمی خواستند درخاك عراق شهید شوند، به همین خاطر با سرعت زیاد - كه از سرعت صوت هم زیادتربوده است- به طرف خاك ایران پرواز می کنند. با آن سرعت زیاد مویرگ‏هاى بدن قطع می شود. اگرموشك به هواپیما همان جا می خورد آن‏ها پودر می شدند، ولى با آن سرعت موشك دیر به هواپیمااصابت می کند و آن‏ها با چتر نجات خود را از هواپیما بیرون می آندازند.

سروان خلبان عزیز الله جعفرى در تاریخ 5/7/1359 درمنطقه ی عملیاتى غرب كشور به علت سقوط هواپیما در حین نبرد با دشمن به درجه رفیع شهادتنایل گردید. پیكر مطهر ایشان پس از حمل در حرم مطهر رضوی به خاك سپرده شد.

بعد از شهادت ایشان دوستانش نیز به شهادت رسیدند.

به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان


http://s8.picofile.com/file/8299551650/photo_2017_07_03_14_23_25.jpg
تشیع پیکر پاک ومطهر هفتمین شهید مدافع حرم شهرستان نیشابور، بااخلاص،
 
حجت الاسلام والمسلمین سید هادی علوی نسب

 فردا چهارشنبه مورخه 1396/4/14ازمقابل مسجد صاحب امان(عج)به سمت مسجد جامع نیشابور انجام میشود واین شهید والا مقام در شهر درود به خاک سپرده میشوند.



زندگینامه شهید مظاهر عشق آبادی

http://s1.picofile.com/file/8286908400/62.jpg

این شهید گرامی در تاریخ20/11/1346 در روستای فرخک از توابعبخش مرکزی شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود ، مقطع ابتدایی را در دبستان شهیدرمضانعلی نجفی سپری نمود . و مقطع راهنمایی را در مدرسه حسین خماری گذراند ، و پساز آن در کار کشاورزی به امرار معاش خانواده کمک می کرد . و با شروع سن خدمتسربازی در کمیته پاسداران مشغول و دوره آموزشی را در رباط کریم سپری نمود و پس ازآن به خوزستان و شلمچه منتقل تا اینکه در تاریخ 2/6/1366 در منطقه شلمچه دردرگیریبا نیروهای بعثی به شهادت رسید و پیکر پاکش در گار شهدای روستا بخاک سپرده شد .

مادر شهید در خاطرات خود می گوید : ایشان به والدین بسیاراحترام می گذاشت و در تمامی نامه ها ابتدا می گفت : به مادرم سلام برسانید و باسلام به مادر نامه را شروع می کنم و می گفت : چون مادرم خیلی زحمت کشیده و بسیارمهربان و خوش اخلاق بود و آخرین مرتبه که به مرخصی آمد سه روز مانده به اتماممرخصی ایشان به جبهه رفت و قبل از اعزام بسیار خوشحال بود و با همه خانواده واقوام شوخی می کرد و پیام او این بود که  جبهه ها را خالی نگذارید و برای حفظ انقلاب تلاشکنید .

 پدر شهید در خاطراتخود می گوید : ایشان بسیار اهل نماز و مسجد بود و در آخرین مرخصی مثل این بود کهمی دانست شهید می شود ، با همه خداحافظی کرد و به امام خیلی علاقه داشت .

از دوستان شهید بنام سلامت در خاطرات خود می گوید :ایشان سرباز کمیته بود و بسیار رشید و خوش چهره و با نماز بود و تمام اهالی روستابه نیکی از ایشان یاد می کنند .

آخرین جستجو ها

تـــرنج_گـــرافی مرکز دوربین مدار بسته سایت گردشگری آستارا و تالشان propanater خرید و فروش گوشی های کارکرده سامسونگ دل نوشته های من ماکس مارکت سامانه پیام کوتاه ، سامانه پیام کوتاه رایگان ، نمایندگی سامانه پیام کوتاه soundcapathyl کارشناسی رسمی دادگستری98